انتخاب سردبیر

ستیز طنز با بیداد !

یکی از ویژگی‌های طنز در تاریخ آن، پیوسته‌ایام عنصر سیاسی آن بوده است. 

خنده را با طنز پیوندی‌ست عمیق.

 اگر قهقهه را واکنشی غیرارادی در اوج شنیدن یک طنز محسوب داریم، نیشخند بازتاب آرام و یا در خفای آن است. 

در جامعه‌ای آزاد، آن‌جا که انتقاد آزاد باشد و سخن در آزادی بر زبان جاری گردد، خنده نیز کم‌تر رنگ و بوی سیاسی دارد؛ طنزی شنیده می‌شود و شنونده در آزادی با صدای قهقهه از آن استقبال می‌کند. 

در جامعه‌ای مستبد و توتالیتر، بازتاب شنیدن همین طنز نمی‌تواند فراتر از نیشنخند و یا زهرخندی بر لب باشد.

در نظامی که مردم توان رویارویی با سلطه‌گران ندارند، به ابزاری دیگر، از جمله طنز روی می‌آورند تا بگویند آن‌چه که در دل دارند و توان بازگویی آزاد آن را ندارند.

 طنز خنده بر لب می‌نشاند و گاه سلاحی می‌شود در برابر زور.

 طنز شوخی خنده‌داری می‌شود که مردم ناراضی به این وسیله باهم در رابطه قرار می‌گیرند. شاید در همین رابطه است که آریستوفان، طنزپرداز یونان باستان، از آن به عنوان “سلاح سیاسی” نام می‌برد. 

در یونان باستان فیلسوفان برای خنده ارزشی والا قائل بودند و سقراط از “طنز و خنده به عنوان ابزاری آموزشی” یاد می‌کند.

خنده در رابطه‌ای تنگاتنگ با جامعه قرار دارد. در این شکی نیست که در جوامع ابتدایی میزان کاربرد آن نیز محدود بوده است.

 با نگاهی به گنجینه واژگان فارسی، می‌توان واژگانی یافت که هر یک نشان از موقعیتی ویژه دارند و به نمادی در جامعه فرامی‌رویند تا نشانگر موقعیتی خاص باشند.

 اگر قهقهه را اوج شادی در نظر آوریم، نیشخند، نوش‌خند، زهرخند، خنده تلخ، خنده شیرین، شکرخند، خوشخنده، خنده پوشیده، لبخند، خنده دوپهلو، خنده کنایه‌آمیز، خنده شادی، خنده غم‌انگیز، خنده مرگ، خنده اشک‌آمیز، ریشخند، نیم‌خند، چشم‌خنده و…، همه بازتاب‌هایی هستند از رفتاری که عریان یا پنهان نشان از شادی دارد.

 dw_farsi

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا