009 ایدههای اقتصادی: آشنایی با پدر یک فیلسوف محبوب
شاید جیمز میل اولین مدافع طبقه متوسط باشد.
جیمز میل در اسکاتلند به دنیا آمد تحصیل در دانشگاه ادینبرو، تاریخ و زبان یونانی داشت و با جرمی بنتام و دیوید ریکاردو آشنا شد.
کتاب “هند بریتانیا” را نوشت و در سال 1836 در 63 سالگی در محله کینگستون درگذشت.
فرزندش هم “جان استوارت میل” از مشاهیر اقتصاد، فلسفه و سیاست است.
جیمز میل فیلسوف سیاسی متولد اسکاتلند در زمینه های روانشناسی، اقتصاد، امور آموزشی و قضایی سر رشته داشت.
با اینکه جیمز میل در روزگار خود بسیار مشهور بود،
اما امروزه تنها به دو دلیل عمده شناخته میشود که هردو هم وجهی زندگینامه ای دارند:
فرزند او جان استوارت میل است و دوست و همکار و متحدش هم جرمی بنتام.
جیمز میل دوست دیوید ریکاردو بود
جیمز میل، ریکاردو را ترغیب به نوشتن در باب اقتصاد سیاسی کرده و خودش هم در کتابی بسیار مهم به نام “عناصر اقتصاد سیاسی” به این مسئله ورود کرده است.
نوشتن به سبکی ساده و قابل فهم داشت
این میل بود که اهمیت عوامل اقتصادی را برای بنتام جا انداخت و او را متقاعد کرد که چنین عواملی حتما باید در توضیح و تغییر زیست اجتماعی در نظر گرفته شوند و در تحلیل نهادهای سیاسی هم لحاظ شوند.
از سوی دیگر این میل بود که بنتام را متقاعد کرد که به جای اصلاحات اشرافی به دنبال اصلاحاتی مردمی و دموکراتیک تر برود.
همین همکاری دوسویه بود که پایه اساسی وجوه حقوقی، سیاسی، قضایی و آموزشی مکتب فایده گرایی را ایجاد کرد.
قشر طلایی
جیمز میل از یک سو اعتقاد داشت که هر فرد به منافع خود آگاه است اما از سوی دیگر به نوعی عملکرد جمعی تعلق خاطر داشت که اندکی آن باور را به تناقض میکشاند.
اگر از این تناقض هم چشم پوشی کنیم، شاید نگاهی که میل به قشری طلایی در جامعه داشت، به نوعی طرح افکن “بورژوازی” مدرن باشد.
میل معتقد بود که قشری از »رتبه میانی« جامعه همان افرادی هستند که تمام حس و هوش و وقت زندگی خود را وقف مسائل علمی، هنری، حقوقی و چیزهایی از این قبیل میکنند که در نهایت به خیر کل جامعه است.
البته انتخاب کلماتی نظیر «قشر» و «رتبه» و «جایگاه» در اینجا به جای «طبقه» به این خاطر است که نباید این نوع نگاه میل را با دیدگاه طبقاتی امروزی مقایسه کرد.
مسائلی که میل به این قشر ربط میداد عمدتا توصیفی بوده و نسبت به نهادهای اقتصادی- اجتماعی حالتی خنثی پیدا می کرد.
بنابراین نباید عجله کرد و او را مخالف اصلی کارل مارکس، سخنگوی اصلی طبقه بورژوا، معرفی کرد.
جیمز میل به روشنی میگوید که این “جایگاه” با “طبقه” تفاوت دارد، زیرا اعضای یک طبقه به خاطر منافعی مشترک -که از دید او عمدتا خودخواهانه و اهریمنی هم بودند- با یکدیگر متحد میشوند.
در نقطه مقابل این مسئله، اعضای “جایگاه میانی” به جای اینکه با ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی خود یا با ثروتشان شناخته شوند، به خاطر تحصیلات، هوش و روحیه ای شناخته میشوند که خود را در عرصه عمومی یک جامعه نشان میدهد.
جیمز میل میگوید: اعضای این جایگاه اجتماعی هم به لحاظ خرد و هم پاکدامنی در کل جهان شناخته میشوند.
و این جایگاه را نه بر اساس تولد، که بر اساس وضعیت کنونی تحصیلات و دانششان در جامعه کسب میکنند.
همین مسئله باعث میشود که علیرغم میل شدیدی که به “طبقه متوسطی” خواندن میل داریم، در انجام این کار احتیاط و مسائل را دقیقتر بررسی کنیم.