جهان تبلیغات، آرزوهای انسان و بدن او
اسد سیف
نقش تبلیغات هر روز گستردهتر میشود. شرکتهای تبلیغاتی با به کار گرفتن گروههای متخصص در اقتصاد، روانشناسی و جامعهشناسی به آنچنان قدرتی دست یافتهاند که در اندک زمانی قادرند بر اراده بخشِ بزرگی از توده مردم حاکم شوند.
آرزو و مرزهای آن مشخص نیست. آرزو را نمی توان محدود کرد. به بیانی دیگر نمی توان ناخودآگاه انسان را تسخیر نمود ولی میتوان آرزوها را نمادین (سمبلیک) کرده، بازتولید نمود.
در عرصه خیال واقعیت مرز نمیشاسد و خود بازتولید میشود؛ واقعیتِ خیال.
با آزاد شدن انسان از بندِ اتوریتههای اساطیری-آیینی، دریچهای تازه به راه آرزوها و آرمانها به رویش گشوده میشود. انسان سنتی و سنتزده در رؤیاهای خویش، خود را تولید و بازتولید میکند و در گذشتهای ناآشنا و مبهم، هویتی برای خویشتن میجوید تا جانپناهاش باشد برای آیندهای نامعلوم.
جهان سرمایهداری خلافِ دنیای تنگِ نظامهای سنتی و ایدئولوژیک جلوی آرزوهای انسان را کاملاً سد نمیکند، تا مرزهای معینی به آن میدان میدهد که ببالد، زیرا نفع خویش نیز در آن میبیند. نهایت آنکه؛ میکوشد آن را به دنیای خویش متمایل و نزدیک گرداند.
ارزشآفرینیهای سرمایهداری برای انسانها، در کلیتِ خویش آشکار (ابژکتیو) نیستند. سرمایهداری میکوشد تا آرزوهای تودهها را به نفع خویش بسیج کند.
در جامعهی مدرن، سرمایهداری میکوشد آرزوها و امیال انسان را به خواستِ بازار، در رابطه عرضه و تقاضا قرار دهد. در این رابطه است که تبلیغات در واقع نقش کُدزدایی و کُدپذیری به خود میگیرند. ارزشهای پیشین باید از ذهن پاک شوند تا ارزشهای نوین جایگزین آن گردند.
در این جابهجایی، گاه حادثه آنسان فاجعهبار است که میتواند حتی جامعهای را مریض گرداند و یا به روانپریشی فرد کشیده شود.
بازار از طریق تبلیغات به انسان تلقین میکند که گرفتار کمبود است. کالاهایی وجود دارند که کمبود او را رفع خواهند کرد. عدم استفاده از آن غفلت است.
دامنهی نقش تبلیغات در زندگی هر روز گستردهتر میشود. شرکتهای بزرگ تبلیغاتی با به کار گرفتن گروههای متخصص در اقتصاد، روانشناسی و جامعهشناسی به آنچنان قدرتی دست یافتهاند که در اندک زمانی قادرند بر ارادهی بخشِ بزرگی از توده مردم حاکم گردند. آنان را بیاراده به فروشگاهها بکشانند تا آن کالایی را بخرند که تبلیغ آن را دیدهاند.
سازمانهای تبلیغاتی نه تنها در امر خرید، بلکه پسانداز، مسافرت، پوشش، آرایش، خواندن، شنیدن و حتی رفتار، بر اندیشه و چگونگی فکر افراد تأثیر میگذارند.
در سالهای اخیر تبلیغات از این مرحله فراتر رفته، شکلی از آن به سیاست وارد شده و در خدمتِ احزاب سیاسی در امر انتخابات به کار گرفته میشود.
تبلیغات در جهان امروز سیاستمداری میکند و سیاست تعیین میکند.
دولتها میدانند که سیگار مرگآور است، اما آن را ممنوع نمیکنند تا همچنان «با کمال میل» دود شود و بکُشد. دولتها میدانند که کوکاکولا و هزاران کالای دیگر از نوشیدنیها و خوردنیها سراسر شکر هستند و مصرف بالای آن موجب چاقی مفرط در افراد میشود، اما نه تنها جلوی تولید آنها را نمیگیرد، بلکه امکان تبلیغات برایشان فراهم میآورد.
در این راستا چه بسا دولتها و دولتمداران به کارورزان و مزدوران تبلیغات سقوط میکنند.
تبلیغات بدن انسان را تکهتکه میکند، بخش اعظم آن را به کنار مینهد، قسمتهایی را که به عنوان محرک جنسی شناخته شدهاند، به کار میگیرد، کالای مورد نظر را برازنده آن میکند و به شکل برجستهای در مکانهایی قرار می دهد که چشمها را غافلگیر کرده، خیره گرداند.
در تبلیغات، بدن شیءای میشود، هر گوشه و هر تکه از آن میتواند در رابطه با یک کالا قرار گیرد.
هر فرورفتگی و یا برآمدگی از بدن میتواند در رابطه با بازار عمده شود، زیبا و یا زشت نشان داده شود که البته با کالای مورد نظر زیباتر و بیایراد میگردد. در تبلیغات بدن تنها با کالاست که تکمیل و زیبا میشود. هیچ بدنی بدون کالای تبلیغی کامل نیست.
در تبلیغات هر تکه از بدن در رابطه با کالایی خاص عمده میشود. چه بسا بدنهای بیسر و یا بیپا که به نمایش گذاشته میشوند.
در این میان حتی کالایی چون عطر و اُدکلن در رابطه با امر جنسی و جاذبه جنسی تبلیغ و کل بدن به خدمت گرفته میشود.
در تبلیغات بخشهایی از بدن به نماد تبدیل میشوند، نمادی که اگر به کالای مورد بحث آراسته گردد، کارآیی بیشتری کسب میکند.
تبلیغات میکوشد بدن ما را سازماندهی کند، کاری که سرمایهداری صنعتی با جسم ما میکند و وجود انسان را در جامعه در رابطه با کار قرار میدهد. جسم آنگاه ارزشمند است که ارزش کالایی بیشتری برای سرمایهدار داشته باشد.
با رونق انفرماتیک، فکر افراد نخبهای که سازنده و یا برنامهریز دستگاههای کامپیوتری هستند نیز از همان ارزش برخوردار میشود.
در تولید سرمایهداری زمان نقش اساسی دارد، بر منطق کار و بهرهبرداری استوار است، باید بین تولید و زمان نسبتی عالی و مطلوب برقرار گردد. تولید بیشتر در زمان کمتر هدف است.
در سرمایهداری زمان باید شتاب گیرد تا تولید بالا رود. همین روند پس از تولید باید ادامه یابد. مصرفکننده باید تحتِ تأثیر قرار گیرد.
برتری کیفیت و تبلیغات باید به الگوی ذهن مصرفکننده بدل گردد و از این طریق ذهن او را به خدمت گیرد و اشغال کند. اطلاعاتِ چه بسا غلط و تبلیغی جدید باید جایگزین واقعیت گردند. ذهن باید گذشته را فراموش کند تا مطیع اطلاعات تازهتری گردد.
تولید انبوه با تبلیغات در رابطه قرار میگیرد و اینجاست که هر سرمایهداری درصدِ بالایی از سود خویش را صرف تبلیغات میکند زیرا به تجربه دریافته است، از این راه سود بیشتری بدست خواهد آورد.
لذت افسارگسیختهی جنسی به عرصه تبلیغات کشیده میشود و از بدن همان گونه بهرهبرداری میشود که از آن به عنوان «ابزار لذت» برداشت میکنند.
در این میان بدن زن موضوع افکار جنسی – تبلیغاتی جهانِ مردمحور قرار میگیرد. تبلیغات به زن آنسان هویت و قدرتی میبخشد که در پناه هویتِ مردانه قرار گیرد، هویتی «اغواگر»، شکننده اما پُرتحرک.
یکی از صفات انسان امر مبادله است، چیزی که در حیوان شناختهشده نیست.
مبادله در جوامع ابتدایی بر اساس داد و ستد کالا و زن صورت میگرفت. خانوادهها در مبادله زن روابط خویش را گسترش میدادند. از این طریق، زن خود به یک «ابژه» فرهنگی بدل شد و به عنوان ابزاری مورد استفاده مرد قرار گرفت.
تبلیغات در واقع دارد همین نقشِ ابزاری زن را گسترش میدهد.
عطش عیش را پایانی نیست و سیرایی در آن جایی ندارد. تبلیغات از همین موضوع استفاده میکند و به لذت جنسی توجهای ویژه مبذول میدارد.
تبلیغات اراده انسانها را به خدمت خویش درمیآورد، خصلت «اتوماتیک» به آن میبخشد.
آرزو در ذات خویش امری فردیست. آن نیرویی که بتواند آرزوهای مردم را از ذاتِ خویش تهی کرده، تابع جمع و یا گروهی (ایمان و یا ایدئولوژی) گرداند.
تبلیغات میکوشد جهان آرمانی توده مردم را در کالاها بازآفرینی کند، از آن آینهای بسازد، در برابر انسان قرار دهد تا او خویشتن را با آن همسان گرداند
بدن در تبلیغات بازنشسته نمی شود.