استاد شهریار ؛ دل سپرده تقدیر
۲۷ شهریور ۱۳۶۷: ۳۲ سال پیش در چنین روزی محمدحسین شهریار در تهران درگذشت:
“بیثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی / چون بهاران میرسد با من خزانی میکند” .
محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) در سال ۱۲۸۵ در تبریز زاده شد.
پدرش وکیل بود: “مادرم سواد خواندن و نوشتن نداشت ولی وقتی شعرهای بسیار لطیف ترکی، فارسی و عربی میخواند، میلرزید و اشک میریخت. این خشت ادبی من بود که کار گذاشته شد”.
تا پنج سالگی را در دامنه کوه “حیدربابا” گذراند، سپس در تبریز به دبستان و دبیرستان رفت و همزمان نزد پدر و معلمهای “مدرسه طالبیه” و آموزگاران سرخانه عربی و فرانسه آموخت:
“۱۴ سالگی که به تهران رفتم، در چهار زبان ترکی، فارسی، عربی و فرانسه تبحر داشتم و به فرانسه شعر میگفتم”.
۱۷ ساله بود که به مدرسه عالی طب رفت ولی یک سال پیش از گرفتن دکتری به خاطر پریشانی از عشقی شکستخورده از تحصیل دست کشید:
“بعد از هر عمل جراحی، حالم به هم میخورد”.
۲۲ ساله بود که مثنوی “روح پروانه” را که به یاد خواننده جوان ناکام گفته بود به چاپ رساند و دو سال بعد نخستین جُنگ شعرش با مقدمههایی از بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر شد:
“از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران”.
لحن صمیمی، واژگان گفتاری در وزنهای بغرنج و کلام روان، سرودههای او را سر زبانهای چند نسل انداخت.
بسیاری از سرودههای او درونمایه آواز و ترانههای موسیقی ایرانیاند:
“آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا؟”
و یا
“جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را”.
محمدحسین شهریار در ۸۴ سالگی در تهران درگذشت.
اسکندر آبادی – دویچه وله