زنبیل اهداف شما چگونه است؟
دکتر مجتبی صفاکار- روانپزشک
بیایید زنبیل خیالی مان را برداریم و قدم بزنیم. می خواهیم آن را با چیزهایی بامعنا پر کنیم.
اکثر ماها برای زندگی مان هدف هایی انتخاب کرده ایم و برای رسیدن به آن ها داریم قدم برمی داریم. در این لحظه می خواهیم از هدف های کوچیک شروع کنیم. چه هدف های کوتاه مدتی را برای خودمان انتخاب می کنیم؟ زنبیل افکار روزانه مان را با چه چیزهایی پر می کنیم؟
راه طولانی ست … خوب است که بدانیم یک سال دیگر، دو سال دیگر، و حتی شاید دیرتر، به کجا می خواهی برسیم و به سمت کدام افق قدم برمی داریم.
در عین حال، این موضوع به ما اطمینان خاطر می دهد که اگر بدانیم الان در همین لحظه می خواهیم چه کار کنیم، قدم بعدی را کی و چطورمی خواهیم برداریم. گاهی هم می شود هدف های بزرگ را به هدف های کوچک و کوتاه مدت تقسیم کرد.
کار بعدی آنست که مطمئن شویم هر بار آن قدر در زنبیل گذاشته ایم که از وزن خوب هدفمندی و امید به آینده لذت ببریم ولی بار آنقدر زیاد نباشد که شانه هایمان درد بگیرد.
قدم بعدی، تزیین کردن زنبیل است … بله! می شود هدف های کوتاه مدت را طوری تزیین کرد که به لحظه ها غنا بخشند و آنها را رنگارنگ و شاد کنند، با یک قطعه ی موسیقی، یک غذای خوب، یک گپ بی هدف و بی ریا، یک خرید کوچک، با دیدارهای گاه به گاه، با دویدن و ورزش کردن، یا با خوردن شام با یه دوست.
اگر خوشبخت باشیم، گاهی همین تزیینات از هدف های کوتاه و بلند مدت ما، زیباترو معنادارتر می شوند و خاطرات ماندگاری را برایمان خلق می کنند.
ینگه دنیایی ها علاقه ی خاصی به حروف اختصاری (mnemonic) دارند. شنیده ایم که هدف کوتاه مدتی خوب است که SMART باشد. دراینجا منظور نه تنها هوشمند بودن هدف است، که یک مجموعه از خصوصیات است که بهتراست هدف کوتاه مدت ما از آن برخوردار باشد.
حرف اول اشاره داره به مشخص بودن هدف (S = Specific ) آیا برایمان مشخص است که دقیقا دنبال چه چیزی هستیم؟ می دانیم که می خواهیم به کجا برسیم؟ مثلا اگه هدفمان این باشد که زبان انگلیسی مان را تقویت کنیم، معلوم است که نیت خوبی داریم، ولی هنوز مشخص نیست که خوب یعنی چه؟ چه طوری تعریفش می کنیم؟ زبانمان چه جوری باید باشد تا فکر کنیم خوب است؟ ولی وقتی می گوییم می خواهم مثلا معنی و کاربرد یک کلمه ی انگلیسی را یاد بگیرم، آن وقت دقیقا می دانیم که هدفمان افزایش دامنه ی لغایت ست که بلد هستیم.
اما حرف دوم (M = Measurable) یعنی هدف را طوری تعریف کنیم که بتوانیم پیشرفت مان را اندازه گیری کنیم. مثلا اگر آن قدر آن یک کلمه را تمرین کنیم که در پایان روز متوجه شویم می توانیم آن را در جمله هایمان به طرز مناسبی به کار ببریم و وقتی دیگران صحبت می کنند معنی اش رو دریافت کنیم، آن وقت می دانیم که به اندازه یک کلمه پیشرفت کرده ایم.
حرف سوم (A = Attainable) به این معناست که هدف قابل دسترسی باشد. اگر هدفمان این باشد که در یک ماه مسلط به زبان انگلیسی شویم، هدفی را انتخاب کرده ایم که به احتمال زیاد محقق نمی شود. ولی یک کلمه در روز، قابل انجام است.
حرف چهارم (R = Realistic ) یعنی هدفمان واقع بینانه باشد. مثلا بدانیم که با یاد گرفتن کلمات انگلیسی و کاربردشان، دامنه ی لغاتی که بلد هستیم را زیاد می کنیم ولی انتظار نداشته باشیم که تنها باهمین کار، به زبان انگلیسی مسلط شویم. مسلما کارهای دیگری نیز لازم است انجام شود تا به تسلط در این زبان دست پیدا کنیم.
حرف آخر (T = Time frame) اشاره به این دارد که برای رسیدن به هدف بهتر است یک محدوده ی زمانی تعیین کنیم. مثلا اگر هدفمان این باشد که معنی و کاربرد سی لغت انگلیسی را در یک ماه یاد بگیریم، می دانیم که اگر یک لغت در روز یاد بگیریم بعد از یک ماه هدف محقق می شود. ولی اگر زمان مشخصی را برای رسیدن به این هدف تعیین نکنیم، ممکن است مدت ها بگذرد و ما هنوز به هدف نرسیده باشیم، چرا که از ابتدا ساختار زمانی خاصی را تعریف نکرده ایم و به آن متعهد نشده ایم.
لازم است اشاره کنم که برای بعضی هدف ها، تعریف موارد بالا به خلاقیت و ابتکار نیاز دارد؛ ولی کاملا شدنی ست .
انتخاب و ویرایش: دکتر نغمه فرازی