مهارت و آموزش در زمینههای هنری باعث میشود سبک فکری افراد برای کار کردن بهتر در فضای کنونی و همچنین آیندهی دنیای تجارت بهینه شود.
آیندهی کسبوکار بیش از آشنایی با واقعیت مجازی، ابر داده، هوش مصنوعی و رباتیک، به افرادی با تفکر خلاق نیاز دارد. بهترین الگوریتمها به دادهی ورودی مناسب نیاز دارند و ورودیهای عالی از سمت افرادی با ظرفیت خلاقیت بالا تولید میشوند. به بیان دیگر برای حصول بهترین نتیجه از الگوریتمها باید سوالهای مناسبی از آنها بپرسیم. در نتیجه کنجکاوی یا همان پایهی اصلی خلاقیت، در این بخش مفید خواهد بود.
در واقع برای استفادهی هرچه بهتر از فناوریهایی که در آینده خواهیم داشت، بهتر است قدمی به عقب برداشته و مهارتهای نرم خود را پرورش دهیم. این مهارتها مواردی همچون تفکر انتقادی، هوش هیجانی و کار تیمی را شامل میشوند. این موارد در جریان کار قابل لمس نیستند اما از طرفی مهمترین المانها در پیشرفت شخصی آینده خواهند بود. در ادامه به بررسی تاثیر این نوع از تفکر و پرورش مهارت روی پیشرفت کسبوکار میپردازیم.
سرمایهای به نام کنجکاوی
کسب مهارتهای هنری بهمعنای پرورش تواناییها برای مشاهدهی آثار دیگران نیز هست. شما با این مشاهده تفکر نقّادانهی خود را در کنار کنجکاوی پرورش میدهید. در نتیجه پایههای تفکر انتقادی شکل خواهد گرفت. این تفکر به معنای پرسیدن، شکل دادن و تغییر دادن تفکرات است. بخشی از این تفکر نیازمند فروتنی و خودآگاهی در مورد ضعفهای شخصی است. در نهایت کسب این مهارتها، توانایی مشاهده و گوش دادن به دیگران را در شما تقویت میکند.
تفکر انتزاعی
زبان یک کد ارتباطی است و تمام انواع هنر، یک زبان جدید با قوانین و کلمات جدید را به شما معرفی میکنند. وقتی موسیقیدانها در حال آموختن تئوری موسیقی هستند، در واقع کد آن را میآموزند. در مثالی دیگر نقاشان مدرن و پست مدرن آنچه که در پیش رویشان بود را نمیکشیدند آنها تصویری با طراحی جدید از انسان یا طبیعت پیش روی خود را میکشیدند. در ارتباط این موارد با دنیای کسبوکار، میتوان طراحی استراتژی را مثال زد. استراتژی به معنای تصمیمگیری در مورد موارد موجود نیست؛ بلکه بهمعنای حدس زدن حوادث آتی خواهد بود. در نتیجه تفکر انتزاعی از حقایق موجود، عامل حیاتی در پرورش خلاقیت است.
درک فرهنگی
ارتباط هنرمندان با افراد و دنیای افراد آنها را به درک فرهنگی میرساند
هنرمندان از هرآنچه که دراطرافشان است الهام میگیرند. آنها در ابتدای آموزش میآموزند که در اطراف و در میان مردم و جامعهی خود بگردند و با آنها آشنا شوند. حتی موقعیتهای جغرافیایی و اشیاء نیز همیشه مورد مطالعهی این افراد هستند. این درک فرهنگی نشان میدهد هنرمندان ذهن بازی نسبت به تنوع تفکر دارند و با همکاری یکدیگر نیز به خوبی کارها را به پایان میرسانند. آیندهی کسبوکار نیز به از بین بردن مرزها و گسترش تفکر ورای تخصصهای فردی نیاز دارد.
مدل پورتفولیو
همانطور که گفته شد هنرمندان پایههای قوی کنجکاوی، تفکر انتزاعی و درک فرهنگی دارند که بهخاطر این خصوصیتها از غرور شخصی دور شده و در پروژههای مشترک نیز شرکت میکنند. آنها تنها روی تخصص خود تمرکز نکرده و از به اشتراک گذاشتن آن با دیگران نیز استقبال میکنند. داشتن پورتفولیوی متنوع نشان میدهد که شما درکی از مفهوم و اهداف کلی کسبوکار دارید و بیش از تمرکز روی یک راهحل اختصاصی، به کل فرآیندها فکر میکنید.
رهبری مبتنی بر چشمانداز
قطعا چشمانداز داشتن و تصور بصری، مهارتهای پایهای رهبران آینده هستند. برای تبدیل شدن به یک هنرمند خوب نیز باید چشماندازی بیپروا داشته باشید؛ چرا که کار شما نیاز به زاویهی دید مخصوص خودش دارد. در دنیایی که همهچیز به سمت کپی شدن پیش میرود، داشتن تفکر و هدف منحصر بهفرد، باارزش است. این مهارت در هیچ آموزشگاه کسبوکاری مطرح نمیشود اما در هنر و طراحی، مهارتی باارزش و پیشنیازی حیاتی است.
در نهایت به این نتیجه میرسیم که باید روحیهی هنری خود را کشف کرده و آن را تقویت کنیم. سپس در کسبوکار خود به دنبال فرآیندی باشید که جنبههای غیرمعمول و روشهای غیرعادی را برای پیشبرد مسائل به کار بگیرد. این موارد آیندهی پایدار شما را تضمین خواهند کرد.
منبع : زومیت