برای استارتاپ خود مدیرعامل استخدام کنید
بیشتر کارآفرینان متمایلاند مدیریت کسبوکار خود را در دست داشته باشند. اما بنیانگذار و مدیرعامل دو نقش مختلف هستند و مسئولیتهای کاملاً متفاوتی را پوشش میدهند.
اغلب کارآفرینان و بنیانگذاران ترجیح میدهند مدیریت کسبوکار خود را نیز به عهده بگیرند. عنوان شغلی بنیانگذار و مدیرعامل شرکت، به حد کافی وسوسه کننده است، البته تا زمانی که متوجه شوید مسئولیتها و وظایف این دو حرفه، کاملاً باهم متفاوت است. به همین دلیل است که بسیاری از کارآفرینان، با این توجیه که ادارهی کسبوکار شخصی به تلاش بیشتری نیاز دارد، هر هفته بیش از ۸۰ ساعت کار میکنند. بهعلاوه آنها بودجهای را برای استخدام یک مدیرعامل برنامهریزی نکردهاند.
بهمرورزمان حجم و پیچیدگی کارها بیشتر میشود و بنیانگذار حس میکند باید مسبب همهی مشکلات را مورد بازخواست قرارداد. اما این فرد، کسی جز خود او نیست. حتی کسبوکاری که از پتانسیلهای بالایی برخوردار است، صرفاً به این دلیل که بنیانگذار آن نقش مدیرعامل را نیز ایفا میکند، به مقیاسپذیری دلخواه نمیرسد.
اخیراً تیم تحقیقاتی اساتید دانشکدههای کسبوکار هاروارد، دوک و واندربیلت، پس از بررسی و تجربه و تحلیل دادههای موسسه جهانی تحقیقات مدیریتی، ارتباط جالبی بین رهبری شرکت (مؤسس و مدیرعامل یا تنها مدیرعامل) و بهرهوری کلی کسبوکار پیدا کردند. آنها دریافتند که بهرهوری شرکتهایی که توسط بنیانگذار هدایت میشوند، بهطور متوسط ۹.۴ درصد کمتر از شرکتهایی است که توسط یک مدیرعامل اداره میشوند. درحالیکه این دادهها از ۱۳ هزار شرکت متوسط و بزرگ در ۳۲ کشور جهان بهدستآمده بود، به این نکته نیز توجه کنید که بسیاری از شرکتهای کوچکی که تحت رهبری مؤسس خود فعالیت میکنند، هرگز به سطح سازمانهای موردبررسی راه پیدا نمیکنند.
بااینحال کارشناسان مدعی نیستند که لزوماً همهی بنیانگذاران، مدیران نالایقی هستند. اما نشانههای زیر به این معنی است که شما بهعنوان یک کارآفرین، باید مدیریت استارتاپ خود را به یک مدیر حرفهای واگذار کنید:
عملیات کسبوکار را با موفقیت اجرا نمیکنید
نوآم وسرمن استاد کارآفرینی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی تحقیقات مشابهی را آغاز کرد تا شانس موفقیت بنیانگذار رهبر را کشف کند. وسرمن ۲۱۲ استارتاپ آمریکایی را که بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ تأسیسشده بودند، موردبررسی قرار داد. او متوجه شد که تنها ۵۰ درصد از شرکتهایی که توسط بنیانگذاران هدایت میشوند، پس از سه سال همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند. این آمار برای سال چهارم به ۴۰ درصد و برای سال پنجم به کمتر از ۲۵ درصد میرسید. به عبارتی، کمتر از یکچهارم این شرکتها به مرحلهی IPO میرسیدند.
وسرمن اشاره میکند که بیشتر کارآفرینان، حتی پس از مقابله کردن با چالشهای متعدد، حاضر نیستند شغل مدیرعاملی را کنار بگذارند. تحقیقات او نشان میدهد که بیش از ۸۰ درصد از کارآفرینان «مجبور میشوند» از حرفهی مدیریت کناره بگیرند. حتی زمانی که سرمایهگذاران استارتاپ / شرکت، بنیانگذار را از مقام مدیریت اخراج نمیکنند، آنها مجبور میشوند از سرسختی خود دست بکشند، زیرا سرمایهگذاران بالقوه تمایلی ندارند با شرکتی که بقای آن تنها به یک فرد بستگی دارد همکاری کنند.
اما شما چگونه متوجه میشوید که نمیتوانید عملیات روزانهی کسبوکار خود را هدایت کنید؟ وظیفهی شما بهعنوان مدیرعامل این است که کارها را در سررسید تعیینشده تکمیل کرده و تحویل دهید. بهعلاوه همیشه نگرانیها و مشکلات مشتریان را بهسرعت رفع کنید و الهامبخش کارمندان باشید. بهطورکلی مسئولیت شما این است که عملیات روزانه را یکپارچه و بدون توقف پیش ببرید. اگر دائماً از حجم وظایفی که به عهدهدارید، احساس خستگی و دلسردی کنید، نمیتوانید به تیم انگیزه و اعتمادبهنفس ببخشید و ماکزیمم پتانسیلهای آنان را اجرایی کنید. در این صورت باید اجازه دهید فرد دیگری در کنار شما، مدیریت کسبوکار را به عهده بگیرد.
تیم شما بیشازحد کار میکند
وظیفهی شما بهعنوان مدیرعامل این است که دائماً روبهجلو حرکت کنید. اغلب مدیرعاملان ذاتاً افرادی سختکوش و فعال هستند. اما مالکیت یک کسبوکار، نقشی متفاوت است که همپای مدیریت، به انرژی و سختکوشی نیاز دارد. هنگامیکه هر دو نقش به یک نفر واگذار میشود، فشار کاری بسیار بالا میرود و بنیانگذار بهناچار وظایف جدیدی را به برنامههای قبلی اعضای تیم اضافه میکند.
شاید در کوتاهمدت بتوانید نتایج مطلوبی به دست آورید، ولی تحمیل وظایف بیشتر به اعضای تیم، در بلندمدت بهرهوری کسبوکار شما را کاهش میدهد. نخستین اثر ملموس این جریان، ضعف روحیه و کاهش اعتمادبهنفس کارمندان است. تحقیقات موسسهی Families & Work نشان میدهد بیش از نیمی از کارمندان آمریکایی، احساس میکنند حجم کار غیرمنصفانهای به آنها تفویض شده است. ۷۰ درصد کارمندان آرزو دارند شغل دیگری بیابند، زیرا وظایف سنگین شغل فعلی به آنها استرس زیادی تحمیل میکند. ۲۸ درصد از ۱۰۰۳ کارمند موردمطالعه، معتقد بودند که «بیشتر اوقات» بیشازحد کار میکنند و ۲۹ درصد نیز میگفتند که فرصت نمیکنند روی وظایف خود تأمل کنند.
نکتهی قابلتوجه دیگری که از این مطالعات به دست آمد، رابطهی مستقیم «تعطیلات کامل» و رضایت شغلی کارمندان بود.
شما علائم سندرم بنیانگذار را بروز میدهید
سندرم بنیانگذار که Founderitis نیز نامیده میشود، بسیاری از بنیانگذاران سراسر دنیا را تحت تأثیر قرار داده است. این مشکل اساساً زمانی مشخص میشود که مالک یک استارتاپ، بدون قدرت تصمیمگیری استراتژیک، به ادارهی یک کسبوکار ادامه میدهد. شما بهعنوان یک بنیانگذار، حس میکنید بهتر از دیگران نیازهای کسبوکار خود را درک میکنید و البته این موضوع واقعیت دارد. زیرا شما تمام جزئیات استارتاپ/شرکت خود را میشناسید. اما درعینحال سعی میکنید همهی پروسههای تصمیمگیری را تحت کنترل خودتان نگهدارید، زیرا بر این باورید که ایدههای شما از همه مهمتر است. در جلسات کاری معمولاً این رفتارها را از خود بروز میدهید:
-
ایدههایی را مطرح میکنید که هیچ توجیهی ندارند.
-
راهکارهای کسبوکار را بر اساس ترجیحات شخصی خودتان تنظیم میکنید.
-
بر اساس برداشتهای شخصی و قضاوتهای نادرست تصمیمگیری میکنید، نه بر اساس دادهها.
پیش از اینکه خودتان متوجه شوید، کارمندان تسلیم میشوند و هیچچیز بدون تصویب شما پیش نمیرود. این امر به خستگی بیشازحد و ناکارآمدی شما منجر میشود. بنابراین باید از خودتان بپرسید که چگونه میتوان خلاقیت، دانش و اشتیاق بنیانگذار را تحت کنترل داشت، بدون اینکه به دام سندرم بنیانگذار گرفتار شوید؟
راهحل مشکل، این است که تعادل را در حوزهی حکمرانی خود برقرار کنید. نخست آنکه به یاد داشته باشید باید صدای همهی کارمندان را بشنوید، تا بتوانید مسائل را از زوایای مختلف ببینید. دوم اینکه اگر میخواهید هم بنیانگذار باشید و هم مدیرعامل، تیمی از مدیران اجرایی را به سرپرستی بخشهای مختلف منصوب کنید تا به شما در اجرای پروسهها کمک کنند. درنهایت نیز، اگر برند شما بر پایهی هویت شخصی شما ساختهشده، به یک برنامهی پیوسته و دقیق نیاز دارید و باید خودتان را به اجرای تمام مراحل آن متعهد بدانید.
شما بهعنوان صاحب کسبوکار، ممکن است تمایلی نداشته باشید که بخشی از قدرت خود را به دیگران بسپارید. مخصوصاً که هیچکس بهتر از شما، از اهداف و جزئیات کار آگاهی ندارد. جک دورسی پنج سال پسازاینکه از مقام مدیرعاملی توییتر کنار گذاشته شد، در سال ۲۰۱۵ بهعنوان مدیرعامل «جدید» این شرکت بازگشت، زیرا او بهتر از هرکسی توییتر را میشناخت. این جریان در مورد استیو جابز هم صدق میکرد. شاید اگر به اطرافتان نگاه کنید، نمونههای دیگری نیز ازایندست بیابید. ممکن است یک کسبوکار خانوادگی را اداره کنید، یعنی جایی که بهعنوان یک چهرهی آشنا و مورداطمینان، اعتماد و وفاداری کارمندان را با خود همراه میکنید. بنابراین ممکن است ایدههای شما واقعاً در جهت درستی هدایت شوند.
بااینحال اگر فکر میکنید حجم کارهایی که به عهدهدارید بیش از توان شما است، منطقیترین کار این است که از یک مدیر واقعی کمک بگیرید.
منبع : زومیت