كاسته شدن از اهميت طول عمر بالاى شركت ها
در مطالعات جديد دانشگاه اينديانا آمريكا که در مارس ٢٠١٨ منتشر گردیده است ، ارزيابى دادههاى مربوط به ٣٢ هزار بنگاه آمريكايى در فاصله سالهاى ١٩۶۰ تا ٢٠١۵ نشان مىدهد كه از سال ١٩۶۰ به بعد، شانس بقاى يک شركت به مدت بيش از ۵ سال بعد از آغاز فعاليت، به طور چشمگيرى كاهش يافته و اين كاهش شانس ادامه فعاليت براى بازههاى ١٠، ١۵ و ٢٠ سال هم صادق بوده است.
اگر در سال ١٩۶۰ بنگاهى ٨٠ درصد شانس داشت كه فعاليت خود را به مدت ١٠ سال ادامه دهد، از سال ٢٠٠٠ به بعد اين شانس به ۵۰ درصد تنزل كرده است.
نتايج مطالعه حاكى از اين است كه طى بازه مورد بررسى، رويكردها در رابطه با عمر بنگاهها تغيير كرده و ماهيت موقتى بودن فعاليتها افزايش داشته است.
پروفسور بكر يكى از مجريان اين مطالعه با طرح پرسشى اين موضوع را عنوان مىکند كه آيا عمر يک بنگاه چيزى بيشتر از يک رقم است و بهدنبال آن اعلام مىكند كه ديگر عمر بالاى يک بنگاه نمىتواند پيشرفت و موفقيت سازمانى آن را پيشبينى كند.
بررسى تاريخ كسبوكارهاى قديمى بهويژه در آمريكا حاكى از اين است كه كسبوكارهاى مذكور بيشتر مبتنى بر بنگاههاى خانوادگى بوده و تصور اين بوده كه عمر بنگاه از عمر بنيانگذار آن بيشتر خواهد بود و بهنوعى حس جاودانگى را به بنيانگذاران اين بنگاهها القا مىكرده است.
نظریه كلاسيک مديريت عنوان مىكند عمر يک بنگاه با يادگيرى، اعتبار و مشروعيت آن همبستگى دارد ولى امروزه ممكن است عمر بالاى يک بنگاه در برخى زمينهها از جمله بخش فناورى كه نوآورى و جوان بودن در آن مهم است، ارزش منفى داشته باشد.
در اين مطالعه كاهش عمر بنگاهها پديده منفى تلقى نشده و عوامل اصلى تقويت رويكرد جديد را افزايش بيشتر فعاليت ادغام و تمليک و همچنين فرهنگ تشويق استارتآپها، برشمرده است.