خاک ما، به گستردگی کره زمین !
چند روز پیش مطلب خانوم دکتر نسیم صدریزاده در مورد مهاجرت پرشکان را خواندم.
از اینکه همکاران پزشک در میانسالی که دوران ثبات و استفاده از دستاورد های پیشین زندگیست، در فکر آغازی دوبارهاند دلتنگ شدم و تکتک لحظات تردید، ناامیدی، اضطراب و افسردگی قبل و اوایل دوران مهاجرت پیش چشمم جان گرفت.
طی کردن این مسیر ناهموار در سنینی که به قول شما موهای خاکستری بر شقیقه و چین و چروک بر چهره پدیدار شده، انقدر سخت بود که وقتی همکاران نظرم رو در این باره میپرسند، نمیدانم در جواب چه باید گفت.
اصولا هرچه که در گذشته کمتر بنا نهاده باشی، تخریب و از نو ساختن راحتتر خواهد بود. لذا این آغاز برای پزشکان که سالهای زیادی از عمر پربارشان رو با مطالعه، شب نخوابی و اضطراب سپری کرده و باید مجددا این مراحل را در کشور دیگر و آنهم در زمانی که چندان جوان نیستند از سر بگیرند، نسبت به سایر رشتهها بسیار دشوارتر خواهد بود.
از طرفی پزشکی (و معلمی) چنان با روح و روان فرد درگیرند که عملا به جزیی از شخصیت او مبدل میشوند.
بطوریکه بدون انجام آن، انسان به نوعی احساس نقصان دارد…. بعبارتی ما پزشکان با طبابت و مفید بودنمان احساس سرزندگی میکنیم.
چه بسیار پزشکانی که با وجود اینکه نیاز مالی نداشتند مدتی پس از مهاجرت فقط به این خاطر که طبابت کنند به وطن برگشتند.
همکار عزیز،
بعضی از ما مهاجرت میکنیم
و بعضی در وطن میمانیم،
برخی از تصمیم خود مبنی بر رفتن یا ماندن رضایت داریم
و بعضی پشیمانیم،
گور بعضیهایمان در خاک وطن خواهد بود و گور برخی در خاکی دیگر…..
ولی هیچکدام از اینها اهمیتی ندارند، چرا که ما در زندگی رسالتی والاتر داریم و تا زمانی که علیرغم وجود خطر، جان بر کف در سراسر دنیا در صف اول نبرد با این بلای خانمانسوز ایستادهایم و تا وقتی که شفابخش آلام دردمندانیم،
خاک ما خاکیست به گستردگی کره زمین…
همکار مهاجر شما
ژینوس صارمیان
مرداد ۱۴۰۰
خلاصه شده توسط تحریریه ویژنتو