006 فشار جمعیت بر اقتصاد
روبرت مالتوس می گوید هر اقتصادی توان اداره حد مشخصی از جمعیت را دارد
روبرت مالتوس در اوایل سال 1766 در انگلستان به دنیا آمد و در اواخر سال 1834 در همان کشور درگذشت.
در سنین جوانی به آموزشگاه هایی در ناتینگهام شایر و سپس به آکادمی وارینگتون رفت اما تنها یک سال پس از حضورش، این آکادمی تعطیل شد و او هم نزد گیلبرت وکفیلد رفت تا آموزش ببیند.
سپس در سال 1784 به کالجی در کمبریج رفت و تحصیلات خود را در آنجا به بالاترین سطوح در زبان یونانی و لاتین و ریاضیات و اقتصاد رساند.
روبرت مالتوس نظریه جمعیت و تعداد نفرات جامعه را مطرح کرد
مالتوس میگفت :
در یک بازه معنادار منابع غذایی مردم طبق یک تصاعد حسابی رشد میکند، اما جمعیت بر اساس تصاعدی هندسی.
جمعیت از جایی به بعد از منابع موجود سبقت می گیرد و یک جامعه توانایی تامین مازاد جمعیتش را ندارد.
مالتوس کتاب “جستاری در باب اصل جمعیت” را نوشت.
با بررسی بریتانیا و قوانین مصوبه این منطقه در حوالی سال 1800 نسبت جمعیت و منابع را بررسی کرد.
“جمعیت مازاد” تحت تاثیر انتخاب طبیعی داروین و آلفرد راسل والاس
مسئله زمانی جالب میشود که به خودمان یادآور شویم مالتوس پیش از این دو نفر این نظریات را مطرح کرده
و در واقع او بوده که منبع الهام داروین و والاس در تبیین نظریه “انتخاب طبیعی” بوده است.
مالتوس: قانون آهنین جمعیت را مطرح کرد
کاهش دستمزد ها:
در صورتی که جمعیت افزایش پیدا کند، بازار کار با عرضه مضاعف نیروی کار روبه رو می شود. زمانی که عرضه نیروی کار شدت گرفت، قیمت نیروی کار پایین می آید و در واقع دستمزدها کاهش پیدا میکند.
می گفت: از یک سو با کمبود منابع روبه رو هستیم و از سوی دیگر با کاهش دستمزدها.
همین دو عامل باعث میشوند که در یک کشــور قحطی و فقر ایجاد شــود.
مطمئن باشــید اگر مالتوس امروز زنده بود و از او درباره مشــکالت اقتصادی بسیاری از کشورهای موجود در جهان سوال پرسیده میشد، پاسخ او زیاد بودن جمعیت این کشورها بود.
در حالی که مالتوس ادعا میکرد که جمعیت بر ابزار تولید فشار وارد می آورد و مشکلاتی را در جامعه ایجاد میکند،
مارکس و انگلس مدعی بودند که این ابزار تولید هستند که بر جمعیت فشار وارد میکنند.
چهره هایی نظیر مارکس و انگلس مدعی بودند که در زمان وقوع چنین بحرانهایی این، نحوه کنترل و مدیریت و مالکیت ابزار تولید است که باید تغییر کند و گفتن اینکه “جمعیت زیاد است” نه تنها دردی را دوا نمیکند، بلکه اساسا نگاهی صحیح هم نیست.
یک دوئل اقتصادی، دو نگاه به کلمه “رانت”:
یک نگاه رانت را یکی از سودهای مبادلات اقتصادی میداند.
و نگاه دیگر سود را چیزی مازاد بر ارزش تولید، و عمدتا آن را به مالکیت زمینی که در آن کارخانه ای راه اندازی شــده یا منبعی طبیعی مستقر شده میداند.
مالتوس: رانت را چیزی طبیعی و مثبت در اقتصاد قلمداد می کند.
دیوید ریکاردو رانت را منفی و نزدیک به “مفت خوری” می داند.
اختلاف نظر بین دو اقتصاددان معروف اروپا جان استوارت میل متمایل به ریکاردو بود و ویلیام بلیک مالتوس حمایت میکرد.
منزوی شدن مالتوس در روشن نبودن تعاریف پایهای آنها بود.
مباحثه مشهور مالتوس-ریکاردو پیروز قطعی نداشت