در اوصاف «بیشرفان»
تیپِ اجتماعی بیشرف در همه عرصههای جامعه، از بالا تا پایین، قابلِ شناسایی است و محدود به حرفه یا جایگاه خاصی نیست.
«بیشرفی» در کردار، مهمترین ویژگی این تیپ است. مصداقهای بیشرفی را میتوان در سیاست، در اقتصاد، و در فرهنگ یافت.
در عرصه اقتصاد، «آدم بیشرف» همواره خودش را آدمی زرنگ و فرصتساز میداند. او بیشعور نیست بلکه تمام شعورش را در جهت منافع فردی بکار میگیرد. ا
گر جامعه گرفتار ویروس کرونا میشود او تلفن را برمیدارد و با جاهای مختلف تماس میگیرد و در یک روز تعداد زیادی ماسک و مواد ضدعفونیکننده را به انبارها منتقل میکند و بعد با فروش آنها میلیاردها تومان به جیب میزند.
او به فرصتسازی اقتصادی در پس هر فلاکتی میاندیشد. با بروز هر مصیبت جمعی، او از خوشحالی در پوستش نمیگنجد چون فکر میکند نردبانی برای صعود و فرصتی برای چپاول یافته است.
به همین دلیل به هنگام رانندگی به شکل تحسینآمیزی در آینۀ ماشین، خودش را نگاه میکند و به خاطر شکار فرصتها با چشمک زدن در آینه به خودش میگوید
« مخلصیم قربان» و خرکیف میشود.
سلبریتیهایی که در اوج هراس عمومی برای مواجهه با کرونا به تبلیغ تجاری کالاهای درانبارمانده میپردازند،
استادِ داوری که حتی یک سطر از پایاننامه دانشجو را نخوانده است ولی در جلسه دفاع یک ساعت درباره ضعفهای پایاننامه پرحرفی میکند،
مأموری که علیرغم تأکید فرماندهاش بر عدم برخورد فیزیکی با دانشجویان معترض، به دلیل ناکامی های شخصیاش در ادامه تحصیل، دانشجویان را کتک میزند،
فردی که دو سال است در مقابل داروخانهها میایستد و با نشان دادن نسخه و جلب ترحم مردمِ آشفتهحال از آنان اخّاذی می کند،
مقامی که صحبتهایش را در جلسات با خواندن سورهای آغاز میکند و بعد از جلسه در حالی که دندانش را خلال میکند به دوستانش میگوید راه پیشرفت در جمهوری اسلامی همین است،
مدّاحی که پس از مجلس ترحیم و پس از شمارش ولعآمیز اسکناسهای داخل پاکت، راضی نمیشود و آنرا به سمت پدر متوفی پرتاب میکند،
پزشکی که در راهروهای بیمارستان برگۀ تقویم رومیزی حاوی شماره حساب را به خانواده بیمار میدهد و به آنان میگوید که کاری با بیمه و بیمارستان ندارد و تا پیامک واریز بیستوهشت میلیون تومان را دریافت نکند عمل را آغاز نخواهد کرد،
مسئولی که مستقیم به دوربین نگاه میکند و لبخندزنان به مردم دروغ میگوید،
جوانی که چند سال است در مراسم درگذشتگان در بهشت زهرا حاضر میشود و روزی چند کارتن ساندیس جمع میکند و به دکههای همانجا میفروشد نمونههایی از تیپ بیشرفاند.
بین «بیشرفی اولیه/آغازین» و «بیشرفی ثانویه» باید تمایز قائل شد. هر فرد معمولی ممکن است به ناچار یا به هر دلیلی در اوقاتی از زندگیاش بیشرف شود.
در اینجا «بیشرفی» میآید و میرود.
در بیشرفی اولیه فرد هنوز میتواند بیشرفی خود را تشخیص دهد. او میداند که بیشرفی خوب نیست و هنگام نگاه کردن به خودش در آینۀ روشویی، از بیشرفبودن شرمگین میشود و خودش را سرزنش می کند.
ولی در بیشرفی ثانویه، «بیشرفی» بخشی از شخصیت فرد میشود. بیشرفی میآید ولی نمیرود و مانند چرکِ روی یقه پیراهن، میماند. در بیشرفی ثانویه مرز بین فرد و بیشرفی مشخص نیست.
بیشرفی میشود فرد و فرد میشود بیشرفی. در اینجا فرد بیشرفیاش را با افتخار اعلام هم میکند. برای اینان، بیشرفی نه یک روش بلکه یک منش میشود.
جامعه ایران شکافهای اجتماعی فراوانی دارد که شکاف قومیتی، شکاف مذهبی، شکاف طبقاتی، شکاف حکومت/مردم، شکاف جنسیتی، شکاف نسلی از آن جملهاند.
ولی به باور من مهمترین شکاف جامعه ایرانی در این روزهای سخت، ابَرشکاف «شرافتمند / بیشرف» است.
منظور آنکه در همه شکافهای اجتماعی یادشده میتوان آدم بیشرف یافت. این روزها همانقدر که ثروتمندِ بیشرف داریم فقیر بیشرف هم داریم که در بیشرفی به مراتب بدترند و برای مثال، با زخمی کردن دست کودکانِ گریان و هراسان طلای آنان را به سرقت میبرند.
به دلیل بحرانهای اقتصادی و اجتماعی گسترده، وسوسههای گوناگونی به سراغمان میآید. وسوسههایی که تحقق آنها با پایمال کردن منافع جمعی به نفع منافع فردی میسر است.
در نتیجه شرافتمند ماندن در این روزها آزمونی سخت برای هر ایرانی است. تصور جامعهای که در آن بیشرفی ثانویه پاندمی شود تصوری ترسناک است. روزی که دیگر نه شاهد اقلیت بیشرف، بلکه شاهد جامعهای بیشرف در مقابل اقلیت شرافتمند باشیم.
فردین علیخواه
جامعه شناس