تحلیل های روز

‌جذابیت انکار ناپذیر ابتذال

میلان کوندرا در  یکی از کتاب‌هایش به پدیده‌ای اشاره می‌کند به عنوان «جذابیت انکارناپذیر ابتذال»!

او معتقد است که بسیاری از انسان‌ها، تمایل عجیبی به چیزهای سطحی و دم‌دستی دارند؛ مضامین کلیشه‌ای، امور سطحی ونخ‌نما، سریال‌های اشک‌آور، حاشیه‌های زندگی هنرمندان، چیزهایی که با احساسات ما بازی کند و شعورمان را به بازی بگیرد!

«ابتذال» از ریشهٔ بذل کردن است؛ به معنی بذل توجه بر چیزی که در ذات، ارزش آن را ندارد. بطور مثال شما اگر یک آفتابه را طلاکوبی کنید، کار مبتذلی کرده‌اید. برای اینکه آفتابه، آفتابه است؛ حتی اگر طلا باشد باز هم آفتابه است.

ابتذال در تمام دنیا هواداران فراوانی دارد. موسیقی‌های نازل ولی پرطرفدار، فیلم‌های کم‌ارزش هنری ولی پرفروش. در واقع اکثر محصولات پرفروش از یک الگوی ثابت پیروی می‌کنند و تمایل به ابتذال در مردم را هدف قرار داده و معمولاً به جز مواردی استثنا، از ارزش هنری نیز برخوردار نیستند.

ابتذال همواره دو سر دارد؛ آنها که آن را تولید می‌کنند و آنها که آن‌ را مصرف می‌کنند.

تا زمانی که تقاضا برای ابتذال وجود دارد، عرضهٔ آن در دنیا ادامه خواهد داشت. شاید برای مقابله با ابتذال تنها راه، پرورده کردن سلیقهٔ جامعه باشد.

در همین راستا نقل حکایتی از مثنوی معنوی چندان خالی از لطف نیست! مولوی داستان مردی را می‌گوید که هنگام عبور از بازار عطرفروشان، ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد. مردم دور او جمع شدند و هر کسی چیزی می‌گفت، همه برای درمان او تلاش می‌کردند. یکی نبض او را می‌گرفت، دیگری گلاب بر صورت او می‌پاشید و یکی دیگر عود و عنبر می‌سوزاند. اما این درمان‌ها هیچ سودی نداشت.

حال مرد بدتر و بدتر می‌شد و تا ظهر بیهوش افتاده بود و همه درمانده شده بودند.اما تنها برادرش فهمید که چرا وی در بازار عطاران بیهوش شده است؛ با خود گفت: من درد او را می‌دانم، برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است! او به بوی بد عادت کرده و مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است و با استشمام بوی خوب عطرها بیهوش شده است.

سپس کمی سرگین بدبوی سگ برداشت و به بازار آمد. مردم را کنار زد و کنار برادرش نشست و آن مدفوع بد بوی را جلو بینی برادر گرفت؛ چند لحظه بعد مرد دباغ به هوش آمد!

در حقیقت این تمثیل مردمی است که به فرهنگ نازل خو گرفته و از آثار اصیل، هنر والا و فرهنگ فاخر روی برگردان‌اند؛ تا جایی‌که‌آنها راخسته‌کننده، سخت‌فهم و یا غیرسرگرم‌کننده می‌دانندوازخواندن یک کتاب‌عالی،‌تماشای یک فیلم هنری و یا گوش‌دادن‌به یک موسیقی‌اصیل یا مطلب آموزنده، نه تنها هشیارنمی‌شوندبلکه‌بیهوشی‌عمیق را ترجیح می‌دهند.

چیزی برای فروش ندارید؟ مشکلی نیست. می توانید از اینستاگرام به عنوان یک صفحه پشتیبان برای معرفی کسب و کار، پشت صحنه، مراحل پیشرفت و توسعه ، نحوه انجام کار، نمایه ای از افراد و همکاران و همچنین ویدئوهایی از مراحل کار استفاده کنید. همچنین شما می توانید از محتوای تولید شده توسط کاربران برای معرفی و یا الهام گرفتن در صفحه خود استفاده کنید.

به عنوان مثال West Elm از اینستاگرام فقط به عنوان یک ابزار ساده تبلیغاتی استفاده نمی کند. تصاویری از فروشگاه، افراد در حال کار، محصولات و … در صفحه خود قرار داده و هر کدام شامل توضیحاتی هستند که به کار مخاطبان می آیند. صفحه این برند شامل عکس هایی از محصولات دست ساز، پروژه های خانگی، دستورالعمل ها و عکس های ارسالی مخاطبان می باشد. که در انتهای هر کدام دارای لینکی به صفحه مربوطه در سایت می باشد.

“تعامل” هدف نهایی است

رسانه اجتماعی یک کانال ارتباطی است! مادامی که شبکه های خاص موقعیت های بهتری در اختیار کاربران قرار می دهند، بهتر است که از این موقعیت ها به بهترین نحو استفاده شود. در حال حاضر اینستاگرام شبکه ای است که استفاده از آن راحت بوده! و این موقعیت را در اختیار برندها قرار می دهد تا در مسائلی که مرتبط با کسب و کارشان است مشارکت کنند. مانند مشاهده پست های خود و مخاطبان و جستجوی هشتگ های مرتبط با کسب و کارتان، ارتباط مستقیم با مخاطب و ….

در نهایت بهترین راه برای توسعه کسب و کار در اینستاگرام تنها از طریق تصویر نیست، بلکه از طریق ارتباط نوشتاری نیز میتوان اثرگذار بود! موفق باشید.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا