گفت وگو با پریناز ایزدیار | نقش های سخت را دوست دارم
گفتگو از محبوبه ریاستی ـ ویژنتو
پریناز ایزدیار را به واسطه حضورش در سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» شناختیم. او در این سریال در نقش روح ظاهر شده بود. ایزدیار بنا به گفته خودش اشتیاق حضور در نقشهای مختلف را دارد. به همین دلیل بعد از موفقیتش در سریال پنج کیلومتر تا بهشت، ترجیح داد منتظر بماند تا نقش مورد نظرش به او پیشنهاد شود.
بالاخره در «مثل یک کابوس» در نقش یک وکیل حضور پیدا کرد.
پس از آن در سینما حضوری پررنگ داشت وحتی به خاطر بازی در فیلم بیادماندنی “ابد و یک روز” به کارگردانی سعید روستایی، توانست سیمرغ بلورین نقش اول زن را به خود اختصاص دهد.
او در این گفت وگو ازچگونگی بازیگر شدنش واین که چه روندی را طی کرده است می گوید که در ادامه می خوانید.
ابتدا برایمان بگویید چه اتفاقی افتاد که ما امروز پریناز ایزدیار را به عنوان یک بازیگر میشناسیم؟
من برای اولینبار در تلهفیلم «در فال قهوه» به کارگردانی فرزاد موتمن بازی کردم که در آن کار با شبنم قلیخانی همبازی بودم و بعد خانم قلیخانی مرا به گروه پنج کیلومتر تا بهشت معرفی کرد.
نزد آقای افخمی رفتم و برای آن سریال تست بازیگری دادم که خوشبختانه موفق شدم نقش روح را از آن خود کنم.
آیا قبل از بازی در سریال پنج کیلومتر تا بهشت برای کار دیگری هم تست بازیگری داده بودید؟
خیر، خانواده من در ابتدا موافق نبودند که من در حرفه بازیگری فعالیت کنم برای همین در مقطع پیشدانشگاهی از رشته تجربی به رشته هنر تغییر رشته دادم و در دانشگاه در رشته گرافیک تحصیل کردم تا اینکه توسط یکی از دوستانم متوجه شدم که آقای حسن هدایت برای یکی از فیلمهایشان مشغول گرفتن تست بازیگری از افرادی هستند که معروف و چهره نیستند و من هم با توجه به علاقهای که به بازیگری داشتم، رفتم و تست دادم. جالب است بدانید آن روز احمد نجفی از من تست گرفت.
آیا دنیای بازیگری همان چیزی بود که در ابتدا در ذهن داشتید؟
خیر، به هیچوجه. پس از ورود به عرصه بازیگری، ذهنیتم نسبت به این حرفه تغییر کرد. به نظرم دورنمای بازیگری که سبب جذب خیلی از افراد میشود با واقعیتهایی که در این چرخه هست، تفاوت بسیاری دارد و مقوله بسیار جدی و البته دشواری است.
خب با وجود این مسائل فکر میکنی بشود در این عرصه ماند و کار کرد؟
بله، اما به شرطی که صبر، حوصله و البته تمرینات زیادی داشته باشیم. در غیر این صورت خیلی زود از گردونه خارج میشویم.
آیا به جز بازیگری به شاخههای دیگر هنر هم علاقهمند هستید؟
فیلمسازی! مطمئن هستم که روزی مستندی در ارتباط با بچههای خیابان و بیسرپرست خواهم ساخت، چون بسیار دغدغه آنها را دارم.
مهمترین دغدغه شما در ارتباط با بازیگری چیست؟
این که بتوانم به هدفهایم در این زمینه برسم و نقشهای متفاوتی را بازی کنم.
بازی در کدام نقشها و فیلمنامهها برایتان دلپذیرتر است؟
شرایط هر چقدر دشوارتر و نقش سختتر باشد، من راحتتر میتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. از نقشهای دمدستی و راحت خوشم نمیآید و از طرفی دیگر دوست دارم در قصههایی که مشکلات مردم در آن مطرح شده، حضور داشته باشم.
هنگام بازی مقابل دوربین چقدر به قضاوت مخاطبان فکر میکنید؟
بیشتر سعی میکنم در آن زمان کارم را درست انجام بدهم تا قضاوتهای آینده نسبت به من قضاوتهای مثبتی باشند. به هر حال اجرای درست نقش برایم مهمترین دغدغه است.
دوست داری با کدام کارگردان ها کار کنید؟
هر وقت از من می پرسیدند دوست داری با چه کارگردانی کار کنی، آقای فتحی قطعا یکی از گزینه هایم بود و مطمئنم اگر به افراد دیگری هم فکر کنم، همکاری مان اتفاق خواهد افتاد.
یک بار در برنامه تحویل بهار آقای فرزاد حسنی ایشان از من پرسیدندن دوست داری با کدام کارگردان کار کنی؟ من هم در جواب گفتم آقایان داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی.
آنجا آقای حسنی حرف عجیبی زد و گفت: «یعنی هر کس اسکار می گیرد خوب است باهاش کار کنی؟!»
البته ایشان اجازه ندادند جواب سوالشان را بدهم اما مگر در اینکه آقای فرهادی قبل از گرفتن اسکار هم کارگردان خوبی بودند شکی وجود دارد؟! اگر الان هم دوباره همین سوال از من بشود با اطمینان کامل می گویم کار با آقایان فرهادی و مهرجویی آرزویم است و اگر این اتفاق هم نیفتد، دوست دارم یک ساعت روبرویشان بنشینم و از تجربیاتشان استفاده کنم.
برویم سراغ فیلم ابد ویک روز. تحلیلتان از نقش سمیه چه بود؟
از همان ابتدا هم وقتی فیلمنامه را خواندم، نسبت به قصه کشش زیادی پیدا کردم و آن را دوست داشتم. بهطوریکه هنگامی که میخواستم نقش «سمیه» را بازی کنم، حالم خیلی خوب بود. چون قرار بود در کاری سهیم باشم که قوی و دلچسب است و مهمتر اینکه حرف حسابی میزند.
دیگر اینکه سعید روستایی، هم در لحظات نوشتن فیلمنامه و هم در زمان کارگردانی فیلم، بهقدری وسواس و دقت به خرج میداد که دیگر جای اما و اگری نگذاشت.
منتقدان فیلم، فضای فیلم را «سیاهنمایی» توصیف میکنند. آیا از نظر شما قصه فیلم، شکل سیاهشده واقعیات جامعه امروزی ماست؟
بههیچوجه. به نظرم « ابد و یک روز» واقعیتنمایی محض است. البته شاید واقعیت تلخ باشد ولی بههرحال واقعیت است و غیرقابلانکار.
ضمنا من واقعا نمیدانم چرا برخیها با هر فیلمی که مخالف میشوند، علیه آن از واژه سیاهنمایی استفاده میکنند!! آنقدر این واژه در جایگاه نادرست خود استفاده شده که به نظرم کارکرد واقعیاش را از دست داده است.
شما اگر با آقای روستایی صحبت کنید، مفصل درباره تجربیات خود توضیح میدهد که چقدر بعینه نظارهگر این نوع وقایع در پیرامون زندگی خود بوده است. اما با وجود همه تلخیها میبیند که چنین خانوادههایی با قدرت به زندگیکردن ادامه میدهند. بهطوریکه اصلا نمیتوان منکرشان شد؛ مثل خانواده فیلم «ابد و یک روز».