نو آفرینی

شهروندان بدون سرزمین

 زاکربرگ موسس شبکه‌ی اجتماعی فیسبوک، در سخنرانی‌اش در سال ۲۰۱۰ از واژگانی بهره برد که رییس‌جمهورها استفاده می‌کنند.  زاکربرگ از جمعیت سرزمین فیس‌بوک نام برد. آن زمان به گفته‌ی زاکربرگ جمعیت فیسبوک به اندازه‌ی بیش از نیمی از کشورهای جهان رسیده بود. اما سال ۲۰۱۶ بود که فیسبوک بیش از چین جمعیت داشت.  از آن زمان بود که بسیاری از واژه‌ها مانند فیسبوکی‌ها (facebookians)، ملت-فیسبوک (facebook nation)، شهروندان فیسبوکی (facebook citizens) و … درست مانند همان‌هایی که برای کشورها به کار می‌رود؛ استفاده شد.فیسبوک تا همین چند روز پیش بیش از ۱.۹ میلیارد شهروند داشت و گردش مالی‌اش (حدود ۴۵ میلیارد دلار) از تولید ناخالص داخلی بیش از نیمی از کشورهای جهان بیشتر بود!فیسبوک واقعا در قامت یک کشور درآمده بود و دیگر یک تجربه‌ی فناورانه نبود. این کشورِ فیسبوک حالا از قواعد رشد و شکستی مشابه با قوانین کشورها برخوردار شده است. فیسبوک درست مانند کشورها بر پایه‌ی اعتماد عمومی شکل گرفته بود و رشد کرده بود و به همان ترتیب نیز نیاز به “حقوق شهروندی” داشت.اما هفته‌ی گذشته رسوایی بزرگ تبدیل به تیتر یک روزنامه‌ها شد: “تعرض به حریم شخصی شهروندان فیسبوکی”.“کمبریج آنالیتیکا” که یک شرکت مشاور داده‌کاوی و تحلیل داده بود، به داده‌های شخصی شهروندان این کشور مجازی دست یافته بود و از آن‌ها در زمینه‌های مختلف سوءاستفاده کرده بود. این شرکت نه تنها از این داده‌ها در مقاصد تجاری و تبلیغاتی بهره برده، بلکه به نظر می‌رسد در انتخابات آمریکا و کشورهای بسیاری نیز دستکاری کرده است.خبر درز اطلاعات فیسبوکی‌ها منجر به آن شد که شهروندان سرزمین فیسبوک تصمیم به مهاجرت از آن بگیرند. آن‌ها حساب‌های شخصی خود را در این شبکه‌ی اجتماعی بستند! و این یعنی کاهش حدود ۵۸ بیلیون دلاری ارزش فیسبوک! شکست با قواعد علم جامعه‌شناسی و علوم سیاسیتا پیش از این رسوایی، شبکه‌های اجتماعی با قواعد نوآوری و فناوری به نبرد همدیگر می‌رفتند. “اورکات” شکست خورد چون فیسبوک امکانات بیشتری را در اختیار کاربرانش قرار می‌داد. یاهو شکست خورد چون نه موتور جستجویش توان رقابت با گوگل را داشت و نه امکانات ایمیل‌اش به اندازه‌ی امکانات جیمیل بود! توییتر رشد کرد چون نوآوری‌اش در زمینه‌های مختلف از جمله تعداد کاراکترهای مجازش بود!تا پیش از این قاعده‌ی بازی در حوزه‌ی شبکه‌های اجتماعی از جنس فناوری و نوآوری بود؛ اما از همان روزی که فیسبوک تبدیل به کشوری مجازی شد؛ قواعد شکست و موفقیت این حوزه نیز تغییر یافت؛ حالا قوانین علوم جامعه‌شناسانه و سیاسی است که تعیین‌کننده می‌شود؛ و اصلی‌ترین قاعده “سرمایه‌ی اجتماعی” و اعتماد عمومی است!فیسبوکی‌ها شروع کرده‌اند به مهاجرت از فیسبوک؛ به کجا؟ معلوم نیست. آن‌ها فعلا تصمیم به ترک گرفته‌اند؛ مقصد جذاب‌تر مشوق مهاجرت نبوده است؛ بلکه عدم اعتماد به سرزمین مبداء عامل تصمیم بوده است! آموزه‌هایی از این رویداد
– اصلی‌ترین عامل استقبال یا طرد یک شبکه‌ی اجتماعی، اعتماد است! فناوری صرفا تعیین‌کننده‌ی حداقل‌های مورد نیاز است! یعنی همان حداقل‌های موجود کافی است؛ اگر اعتماد وجود داشته باشد! درست مانند جوامع!
– فناوری بیش از اندازه به علوم اجتماعی و حتی علوم سیاسی نزدیک شده است. برای موفق شدن در دنیای آینده نیاز به دانش‌هایی فراتر از دانش الگوریتم و کدنویسی است؛ برای موفقیت باید بر شانه‌های دانش انسانی-اجتماعی نشست!– حفاظت از حریم شخصی، کسب اعتماد عمومی و حفاظت از داده‌های شهروندان تبدیل به چالش‌هایی جدی پیشِ رویِ دولت‌ها شده است. دولت‌ها باید از داده‌های شهروندانشان محافظت کنند؛ اما برای این محافظت نیازمند به جذب اعتماد آن‌ها هم هستند!شکست فیسبوک می‌تواند از عدم‌اعتماد آغاز شود؛ اینکه فیسبوک چگونه می‌خواه اعتمادها را ترمیم کند، نیاز به نوآوری‌هایی از گونه‌ای دیگر دارد. نوآوری‌هایی که احتمالا از جنس فناورانه نخواهد بود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا